جریان سلفیه که پرچمدار آن در عصر حاضر محمد بن عبدالوهاب ( بانی وهابیت ) است ، در اصل توسط جریانی حنبلی مسلک به سرکردگی ابن تیمیه آغاز میشود و ريشه فكري عبدالوهاب افكار و كتب ابن تيميه است كه امروز بر تمام عالم اسلام چنگ انداخته، و همانطور كه خواهيد ديد در زمان حيات خود ابن تيميه هم فتنه هايي بزرگ در عالم اسلام به پا كرده بوده تا آنجا كه بيشتر عمرش در زندان گذشته. در این تحقیق ادوار زندگی ابن تیمیه را مورد بررسی قرار می دهیم و مختصري به جنبه هایی از عقاید او می پردازیم . سلفیه(عنوان ديگر وهابيت): سلفیه یا پیروان سلف ( قرن 2 و 3 هـ .ق) که خود را پیرو سلف صالح می دانند براساس حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) شکل گرفته که در مصادر اهل سنت به این دو صورت نقل شده : « خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم » (صحیح بخاری ج3/151 و ج7/174 و 224 و صحیح مسلم ج7 /184) و یا « خیر امتی قرنی » ( صحیح بخاری ج4 / 189) اگر چه ما در اينجا در مقام نقد اين روايات نيستيم و تنها مدعاي اين گروه را ذكر مي كنيم و كاري هم نداريم كه اين سلفي كه مي گويند آيا واقعا صالح بوده اند يا نه اما اين نكته شايد جالب باشد كه قرآن ملاك برتري را زماني ندانسته بلكه مطلقا فرموده است : ان اكرمكم عند الله اتقاكم(حجرات/13) بگذريم! ممكن است بگوييد اين بحث به ابن تيميه چه ربط دارد ؟ بايد گفت كه ابن تيميه از بنيان گذاران اين فكر و ادعاست و اگر جايي با اين واژه برخورد كرديد بدانيد مراد همان وهابيت است . ابن تیمیه: تقی الدین ابوالعباس احمدبن شهاب الدین عبدالحلیم بن مجدالدین عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم محمد بن الخضر بن محمد بن الخضر الحرّانی الدمشقی الحنبلی (متولد دوشنبه 10 ربیعالاول سال 661 و متوفی شب دوشنبه 20 ذیقعده 728 هـ. ق ) وی قامتی متوسط، کتفی پهن و چشمانی نافذ داشت (ابن رجب 2 /395 ) تندخو بود و در بحث گاه بسیار تند می شد و به مخاطب اهانت می کرد ( ابن حجر 1 / 163 ) البته اين تند خويي در آثار او و پيروانش بسيار مشهود است. در شهر حرّان که در گذشته شهری باشکوه بود و امروزه از شهرهای ویران ترکیه است به دنیا آمد، ابن تیمیه خود بارها در تصانیفش این شهر را مرکز صابئه و بت پرستان و فلاسفه خوانده است . او در خانه ای پرورش یافت که اعضای آن بیش از یک قرن پرچمدار مذهب حنبلی بودند. 667 هـ ق ابن کثیر گوید: در این سال در حالیکه ابن تیمیه بیش از شش سال نداشت، مردم حران از جمله پدر او ، که از علمای بزرگ شهر(شیخ البلد) بود از ترس حمله مغول شهر را ترک کردند و شهاب الدین عبدالحلیم پدر ابن تیمیه به همراه خانواده روانه دمشق شد(البدایه و النهایه ج13/255) شهاب الدین (پدر ابن تيميه) در شهردمشق رئیس دارالحدیث السکریه و در جامع این شهر صاحب کرسی شد و روزهای جمعه در آنجا سخنرانی میکرد. 682 هـ ق در این سال با مرگ پدر ، تقی الدین ابن تیمیه در دارالحدیث السکریه به تدریس پرداخت (البدایه و النهایه ج13/303) 683 هـ ق در این سال در جمعه 10 صفر در جامع اموی دمشق پس از نماز به منبر رفت. از چهارشنبه 17 شعبان این سال بعد از وفات زین الدین ابن المنجّا به جای او که شیخ الحنابله بود، متصدی تدریس مدرسه «الحنبلیه » دمشق شد.(البدایه و النهایه ج13/344) 698 هـ.ق در بین نماز ظهر و عصر در پاسخ سؤالات کلامی که از او کرده بودند کتاب : العقیدة الحمویه الکبری را نوشت ، با جملهای که در این کتاب به عقاید اشعری کرد جنجال بزرگی برانگیخت، ابنتیمیه را به محضر قاضی احضار کردند و او در مجلس قاضی حاضر نشد. از جمله عقايد او جهت دار بودن خداوند بود و اينكه خداوند قابل اشاره حسي و در آسمان است 703 هـ.ق فصوصالحکم محییالدین ابن عربی را مطالعه کرد و آن را با عقاید خود مخالف یافت و شروع به لعن و سب محییالدین و پیروان او کرد و کتابی به نام «النصوص علی الفصوص» در رد آن نوشت ، بعد از آگاه شدن از اینکه شیخ کریمالدین ، شیخ خانقاه سعیدالسعداء در قاهره از پیروان ابن عربی است نامهای به او نوشته و در آن به عقاید محییالدین ، صدرالدین قونوی و عفیف تلمسانی و ابن سبعین سخت تاخته و آنان را کافر خوانده است. (مجموعةالرسائل و المسائل 1/169-190 نامه در آن به طبع رسیده) بحث ما در اينجا در تاييد و يا رد ابن عربي نيست بلكه ميخواهيم گوشه هايي از اختلاف پراكني هاي ابن تيميه را به تصوير بكشيم و تكفير كردن هايش را كه با آمدن وهابيان انديشه تكفير به شدت بالا مي گيرد و اين تند خويي ها كه ريشه اي ديرینه دارد هر روز در گوشه اي از عالم فتنه به پا مي كند. 704 هـ.ق به مسجد نارنج ( یا مسجد تاریخ) در جوار مصلای شهر دمشق رفت و سنگی را که میگفتند : اثر پای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر آن هست و مردم به آن تبرک میجستند شکست و گفت تبرک و بوسیدن آن جایز نیست ( مقریزی،2 (1)/908 ، البدایه و النهایه ج14/34، دائرةالمعارف ج3/ص173. در اينجا هم با مظاهر اسلامي به مبارزه برخاسته و با آثار نبوي مخالفت مي كند كاري بي سابقه در جهان اسلام ، بعدها وهابيان راهش را ادامه دادند و هر تذلل و فرو تني را عبادت پنداشتند و چون عبادت تنها مخصوص خداست (توحيد عبادي) دست به تكفير و مشرك خواندن مسلمانان زدند كه اين خود نشانه اي از جمود و سطحي نگري آنهاست و عبادت در اصل خضوعي با اعتقاد به الوهيت شخص مقابل است و اگر هر خضوعي عبادت به حساب آيد و با توحيد در عبادت منافات داشته باشد چرا خدا در قرآن امر به خضوع در برابر پدر و مادر و يا خضوع ملائكه در مقابل آدم(عليه السلام) مي كند . با فقرای احمدیه (پیروان شیخ احمدبن الرفاعی) درافتاد ، ایشان گروهی شعبده باز بودند که نمایشهای عجیب میدادند همچون در آتش رفتن و... . مناظرات خود را با ایشان به نام « مناظرة ابن تیمیه العلنیّه لدجاجة البطائحیّه الرّفاعیّه » تالیف کرد. در رجب این سال بحث و مناقشه درباره العقیدة الواسطیه (یکی دیگر از کتب ابن تیمیه) پیش آمد و کار به آنجا رسید که نایب السلطنه فرمان داد کسی درباره عقاید سخن نگوید، با رسیدن خبر این واقعه به مصر ، ابن تیمیه را برای محاکمه به مصر احضار کردند و در قلعه جبل قاهره مجلس محاکمه برپا شد، قاضی او را به دلیل پاسخ ندادن محکوم به زندان کرد و او را در حارة الدیلم به زندان افکندند. 706 هـ . ق در شب عید فطر امیر سلار نایب السلطنه مصر، قضات و جمعی از فقها را احضار کرد تا درباره آزادی ابن تیمیه بحث کنند و آنها شروطی برای آزادیش گذاشتند که از آن جمله این بود که دست از عقاید خود بردارد و با ایشان گفتگو کند ولی او در مجلس حاضر نشد و مجلس به جایی نرسید(البدایه و النهایه ج14/43). روز جمعه 14 صفر قاضی القضاة بدرالدین محمد بن ابراهیم سعدالله کنانی شافعی در زندان با ابن تیمیه ملاقات کرد و ابن تیمیه تصمیم خود را بر ماندن در زندان به اطلاع او رسانید. در ربیعالاول همین سال امیرحسام الدین مهنا بن ملک عیسی به زندان رفت و او را سوگند داد تا با او از زندان بیرون بیاید و او از زندان خارج شد. در شوال همین سال بزرگان صوفیه به سبب حملات ابن تیمیه به ابن عربی از او شکایت کردند و او را در زندان قضات محبوس کردند. 709 هـ . ق به اسکندریه رفت بعد از 8 ماه اقامت دوباره به قاهره آمد و ملک ناصر به سلطنت رسید. 713 هـ . ق خبر رسید که اولجایتو ايلخان مغول قصد حمله به بلاد شام را دارد ، با سطان رهسپار دمشق شد و پس از هفت سال دوری وارد دمشق شد. هـ . ق از او خواستند در مساله حلف به طلاق فتوی ندهد و سطان ملک ناصر نیز در نامهای به او حکم کرد که فتوی ندهد اما ابن تیمیه فتوی داد. 720 هـ . ق به خاطر عدم اطاعت از سلطان توبیخ و او را در قلعه دمشق زندانی کردند. در عاشورای 721 هـ . ق با فرمان سلطان آزاد شد. 726 هـ . ق بار دیگر در قلعه دمشق زندانی شد و سبب آن این بود که ابن قیم جوزیه شاگردش در شهر قدس شفاعت و توسل به انبیاء را به فتوای ابن تیمیه جایز نشمرد. 728 هـ . ق کتاب و کاغذ و قلم را در زندان از او گرفتند ، چون ابن الاخنایی قاضی القضات مالکی قاهره کتابی در مساله زیارت نوشت و ابن تیمیه ردی بر آن نوشت و او را جاهل خواند. ابن تیمیه در شب دوشنبه 20 ذیقعده همان سال در زندان قلعه دمشق مرد و ابن کثیر از شاگردانش بر جنازهاش حاضر شده است. همانطور که ملاحظه کردید عمری را با آشوب و در زندان گذراند که اینها همه به خاطر عقایدش بود که عموم مسلمین را تكفير مي كرد و جهان اسلام را در زماني كه مسيحيان از غرب و مغلان از شرق مورد حمله و تهاجم قرار داده بودند از درون تخريب كرده و آن قدر در بين مسلمانان اختلاف و تفرقه مي انداخت كه مجبور به زنداني كردن او مي شدند و سرانجام هم در زندان مرد. منبع : سایت لقمان
همچنین ابن تیمیه قائل است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم نیست که 17 اشتباه و امیر المومنین علی (علیه السلام) 27 اشتباه داشته اند ولی خلیفه دوم عمر اشتباهی نداشته است !!! (عمربن خطاب که 70 بار گفته؛ لولا علی لهلک عمر،«اکر علی نبود عمرهلاک میشد») همچنین قائل است ایمان به پیامبر(صلی الله علیه وآله) ممکن است موجب ورود به جهنم شود!