جواني امام صادق (عليه السلام) و همگامي باپدر درمورد دوران نوجواني وجواني اوبحث زيادي نداريم ،هم بدان خاطر که زندگي وشرايطش تحت الشعاع حيات جد وپدر بود وهم بدان علت که تاريخ درباره بسياري ازوقايع وجريانات ريز زندگي اوتقريباً ساکت است. درخشندگي هاي فوق العاده دوران امامت او،خدمات علمي وفرهنگي او،تربيت شاگردان وسازندگي هاي او ودرنهايت احياي خط قرآن وسنت او،بحد وميزاني بودند که ديگر مسائل زندگي امام راتحت پوشش قراردادند. بهمين جهت مورخان ووقايع نگاران همه همت وتلاش خودرامصروف اين مباحث کردند وديگر مسائل رامورد بحث وعرضه قرارنداند. درکنار پدر اوبه واقع حدود بيش از 30سال اززندگي خودرادرکنارپدرگذارند که حدود 19سال آن پس از وفات امام سجاد (عليه السلام) جدبزرگوار اوبود. درتمام اين مدت اوهمگام وهمراز وهمرزم پدربود ودرهمه امور اوراهمراهي مي کرد. پدر او اهل علم وفضل وعصمت بود، جلسه درس وبحث درعرصه معرفي قرآن وسنت داشت . اهل جود وسخاوت وبخشش بود وهمه عمر وزندگي خودرا درراه خداوقف وايثارکرده بود. اوامام بحق وجانشين حقيقي پيامبر( صلي الله عليه وآله ) بود،اگرچه مردم وياحمکرانان روزآن را نپسنديده باشند. امام صادق(عليه السلام) نيزازهمان دوران کودکي ، نوجواني وجواني تحت نفوذ جد وپدر، به آداب ورسوم اهل بيت انس گرفت ومراعات آنهارابرخود واجب ولازم شمرد. ممارستها وايمان به امور ديني اين امر رادرسينه اوقوت بخشيد وآن معارف و زهد وفضيلت راوهم آن علم وعبادت راعمل نموده و پذيرا شد. اوهمنشين پدر،شاگردودانشجوي او، محرم اسراراو وهمدم وهمراه اوبود. در دردهاورنجهاي ناشي اززمامداران ومصائب ودشواريهاي دهر بااومشارکت داشت واين عهدي ازجانب او باپروردگار بود. درس آموزي ها امام باقر(عليه السلام) جلسات درس عمومي وخصوصي داشت. جلسات عمومي او درمسجد پبامبر( صلي الله عليه وآله ) ودروس خصوصي اودرخانه صورت مي گرفت. ولي نکته مهم اين بود که درآن روزگار مردم رابخاطر جّو نابسامان حکومت،اعمال فشارها و تهديدها ، تحت کنترل نامرئي بودن خاندان رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) حال وجرأت حضور درمحضر امام وشرکت درجلسات درس اونبود. داوطلبان براي کسب علم اندک بودند، مردم به واقع حال وهواي علم رادرسر نمي پروراندند ، بسياري ازآنان منتظر بودند که ببينند فرجام مخالفت بني اميه باخاندان پيامبر( صلي الله عليه وآله ) به کجا مي انجامد و يا برسر شرکت کنندگان موجود درمحضر درس او چه مي آيد. البته بتدريج برعده دانش پژوهان وطالبان افزوده شد ومجلس درس امام دراواخرعمر او،وحدود پايان دوران جواني امام صادق(عليه السلام) رونق گرفت وبعدها همان شاگردان باجمعي جديد، گردآمده ازنقاط مختلف جهان آن روز، به محضر درس امام صادق(عليه السلام) واردشده وبه او پيوستند. اودرتمام جلسات درس پدر شرکت مي کرد، وحتي پاره اي ازاسناد مانشان مي دهند که درمجالس علما وفقهاي زمان حضور مي يافت وبه اظهار نظر ونقد آراء آنها مي پرداخت وياباآنان مباحثه مي کرد. درمجلس درس امام باقر(عليه السلام)ازهمه دروس آن روزگار بحث بعمل مي آمد،حتي ازتاريخ ،جغرافيا ،هيئت ونجوم و....ولي عمده مباحث امام درزمينه قرآن وتفسير آن بود امام مي کوشيد تااذهان رااز آموخته هاي غلط ونابسامان بشويد واسلام رابه همانگونه که درعصر پيامبر( صلي الله عليه وآله ) مطرح بود عرضه نمايد امامت او درشأن امام صادق(عليه السلام) سخنان بسياري گفته اند. اورافردي عالم،زاهد،مستجاب الدعوةً،عابد،خاشع،اديب و..خوانده اند. ولي اگربگوئيم كه اوامام بودهمه صفات خوب موردنظررادرباره اوگفته ايم. امامت دربينش مامنصبي است الهي كه خداوند آنرابراي آنكس كه شايسته اش بداند. عطامي كندواورابراي آن پست و موقعيت برمي گزيند، اوبراساس بينش ماجانشين پيامبر(صلي اللّه عليه وآله) است. و واجدصفات وخصايصي است كه ماصرفاً آنرادرامررهبري وحاكميت سياسي اسلام مي بينيم وبدين سان شايدنيازچنداني . جزدرحدآشنائي وآگاهي نباشدكه ماازآراستگي وشخصيت والايش بحث كنيم. تاريخ امامت اوششمين پيشواي بحق اسلام پس ازوفات حضرت رسول الله (صلي اللّه عليه وآله) است، پيش ازاوپدرش امام باقر(عليه السلام) پيشواي مردم بود كه براساس اسنادومشهوردرسال 114هجري ازدنيا رفت وامام صادق(عليه السلام) بجانشيني اومنصوب شد. بخشي ازدوران امامت درعصرزمامداران بني اميه است. وبخشي ديگركه پس ازسقوط بني اميه اتقاف افتاددرعصرزمامداران بني عباس است. كه درآن باعبدالله سفاح ومنصورمعاصربود. اوبه مدت يك سوم قرن راسرگرم امامت امت بود. وازجومناسب زمان كه دوران درگيري زمامداران بني اميه وبني عباس بود. استفاده كردوازآن براي توسعه علوم قرآني ونشرديگردانشهااستفاده كرد. والبته اين جريان بابكارگيري ازاخلاقي بودكه الحق بايدگفت. ازنوع اخلاق پيامبران است وازاين خودعامل مهمي درجلب نظرمردم به سوي اسلام بود. اسنادامامت درمورداواسنادبسياري وجوددارندكه شرح وبررسي آنهاخوددفتري جداگانه رامي طلبند. آنچه راكه مادراين بحث بارعايت اختصارعرضه ميداريم شامل سه سري ازاسناداست. 1-اسنادي كه قبل ازامام باقر(عليه السلام) وازسوي پيشينيان عرضه شده ودردست است، مثل اسنادي كه ازحضرت رسول خدا(صلي اللّه عليه وآله) درمعرفي ائمه پس ازاوازجمله امام صادق(عليه السلام)داريم. لوح جابر كه درآن اسامي امامان بنقل ازحضرت فاطمه (عليهاالسلام) آمده است. وياذكرنام اوتوسط امامان ديگركه معمولاً هرامامي امام پس ازخودراقبل ازمرگ معرفي مي كرد. 2-اسنادي كه ازامام باقر(عليه السلام) دراين زمينه دردست است . كه مابه برخي ازآنها درفصل پيش اشاره كرديم. -جبابرجعفي گويد: ازامام باقر(عليه السلام) پرسيدم قائم بعدي آل محمد(صلي الله عليه وآله) كيست؟ اوبادست به پشت امام صادق(عليه السلام) زدوگفت: بخداي سوگنداوقائم آل محمد(صلي اللّه عليه وآله) است. -امام باقر(عليه السلام) دربرابرسؤال كميت ازامامان شيعه (عليهم السلام) نام يك يك امامان راگفت تانوبت به خوداورسيد وبعدبادست به دوش امام صادق(عليه السلام) گذاشت وبعدفرمود: پس ازمن اين شخص است: ثُمَّ بَعدي هذ -طاهرگويد: نزدامام باقر(عليه السلام) بودم كه امام صادق(عليه السلام) واردشد. امام روي به من كردوفرمود: اين مردبهترين افراداست. -ابوالصباح الكناني گويد: امام باقر(عليه السلام) به فرزندش امام صادق(عليه السلام) نگريست وفرمود: اوازكساني است كه اين آيه درشأن اونازل شده. وَنُريُداَن نَمُّنَ عَليَ اللَّذينَ استُضعِفُوافِي الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّةًوَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ. -امام باقر(عليه السلام) به حضرت صادق(عليه السلام)كه راه مي رفت نگاه كرد. وگفت اين شخص رامي بيني؟ اوازكساني است كه خداي عزوجل فرمايد: وَنُريدُ اَن نَمُّنَ عَلضي اللَّذينَ استضعِفوا.. 3-ازسوي ديگران كه حتي قائل به مسأله امامت وخلافت براساس انديشه شيعي نيستند. اين مسأله ذكرشده است كه او،دربين برادرانش خليفه پدر،ووصي اووقائم به امامت است و... ويااحمدشهاب الدين الفاظي نوشته است برامامت وجلال وسيادت اوهمه علماء اتفاق نظردارند. دوران ومراحل امامت دوران امامت اوراازنظرسياسي درسه بخش مي توان قسمت كرد. 1-دوره نهضت ضداموي يادوره سقوط بني اميه كه اين خودحدود18سال به طول انجاميد ودرآن اضطراب وآشوب درسراسركشوراسلامي بچشم مي خورد. 2-دوره حكومت ابوالعباس سفاح كه حدود4سال به طول انجاميدواونمي توانست . كنيه وعقده خودراآنچنان كه بودبروزدهد. ولي درعين حال مترصدفرصتي براي براندازي امام صادق(عليه السلام) بود. 3-دوران حكومت منصوركه امام ازسال (136-148)يعني به مدت 12 سال ازدوران امامت خودرادرعصراوگذراند. ودوره اي بس سخت ودشواربود-زيرامنصوربارهاوبارهاقصدقتل امام راكردولي بدان موفق نشد. دركل ،اونسبت به ديگرامامان قبل وبعددوره امامت نسبتاً درازي راطي كرد. كه اين خودرارموزموفقيت امام رادرامرارشادوهدايت جامعه واحياي تشيع بود. اوفرصت خوبي رادراستخدام گرفت تادرساية آن بتواند خط فكري شيعه راكه همان اسلام راستين بودعرضه دارد. وحقايق واسرارآنرابراي جامعه بيان كند. آنچنان كه دروس ونظرات وبيانات اوسازنده وجهت دهنده وبراي دنياي بعدجزوذخايرقرارگرفته است. جو زمان او دردوران اضطراب درجوي آشفته وپرازآشوب زندگي راسركردبيشترعمرواوقاتش رادرمعارضه هاومباحثه هاورفع اجحاف ازمظلومان ومحرومان بود. كساني كه پناهي نداشتند ودرآتش فتنه حكام مي سوختند. اودردوران امامت خودبادوگروه عمده مواجه بود: 1-سياستمداران وزمامداران كه وجودعلمي اوراتحمل نمي كردند. 2-گمراهان ومنحرفان كه براي نظرات خود دلايلي بي محتواداشتندوبحث باآنان واقناع آنان وجهت دادن شان به سوي حق بس دشواربود. زندگي امام ازسال 132هجري وارد مرحله اي جديدمي شود. وآن دوره حكومت بني عباس است كه افرادي مزوّ روخائن واهل رياوتدليس ونسبت به اهل بيت جداً كينه توزبودند وامام رامزاحم خودتلقي مي كردند. .