هفدهم ربیع الاول، سالروز ولادت با سعادت فرخ لقای عالم لاهوت، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) و پیشوای بزرگ مذهب جعفری، حضرت امام صادق (علیه السلام) خجسته باد. نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاکیان فرستاد. شاخه های مهربان درختان، گونه به رنگ فلق ساییدند. آبشاری از نور، خنده های شادمان خورشید را به زمینیان بخشید و جوشش از شکوه آسمان را در بر گرفت. جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر کردند و همگی قدوم نوزادی را که سبب آفرینش بود تبریک گفتند. یا محمّد! به جمع خاکیان دوستدارت خوش آمدی. جاری شور و سرور، در کوچه های خلوت مکه، حکایتی تازه داشت و باد در گوش بلندترین نخل ها از پیش، خبر می برد و مژدگانی می گرفت. کنگره های کاخ ستم لرزیدند. دریاچه های کفر خشک شدند. آتشکده های الحاد به سردی گراییدند و آغوش اسلام به مولود خجسته خود مباهات کرد. محمّد آمد! ثمره خلقت آمد! پیامبر مهر به سرای دنیا خوش آمد! ای بهار آفرینش! ای سبب خلقت! ای دستاویز هستی! مقدمت گلباران! ای آفتاب فروزان ادیان الهی! ای آخرین فرستاده حق به سوی بشر! کعبه از آمدنت در شادی است و آسمان مکه همراز شب های تنهایی خود را یافته است. شیشه کفر شکسته و خبر آمدنت در گوش ادیان و اعصار طنین انداخته است. قدومت مبارک ای پیام آور صلح و دوستی! ای تو که از حق آمدی و به حق برانگیخته شدی. آفتاب جهان فروز و عالم تاب توحید هستی که برف ظلم را آب کرده و نوید بهار می دهی! نامت بلند و دینت پاینده باد! ***** پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن میگرفت تا زمین، نظارهگر طلوع دوباره مهر باشد. مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود. … و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعلههای سرکش و ابدی آتش، بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد. زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست. مولودی از بطن عشق و طهارت زاده شد تا متن دین را بگستراند. و او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛ او چشمه سار فضل و دانشاش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست. او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهان و روشنای دیده و دل باقرالعلوم علیه السلام، شکافنده دانشها. اینک، فرشتگان، دسته دسته میآیند و به تماشای ابنُ المکّرمه مینشینند. اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش میرسد اینک، شمیم و عطر گل محمدی، سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را مینوازد. اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام میآید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد